Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3908 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
to be sidelined
[player]
U
از بازی یا معرکه خارج شدن
[ورزشکار]
he is a terrible worker
U
معرکه میکند درکارکردن معرکه است در........
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
To be terrific . To perform a feat. To do wonders . To do it gorgeously .
U
معرکه کردن
stanza
U
بخشی ازبازی هاکی
stanzas
U
بخشی ازبازی هاکی
teeing ground
U
منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
nonstriker
U
یازیگری که در لحظاتی ازبازی فعال نیست
subspecies
U
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
something else
<idiom>
U
معرکه بودن
a terrific time
U
زمان معرکه
killjoy
U
خرمگس معرکه
killjoys
U
خرمگس معرکه
cheerleader
U
معرکه گیر
cheerleaders
U
معرکه گیر
an outstanding time
U
زمان معرکه
card
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
cards
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
To enter the field .
U
وارد معرکه شدن
We had a gorgeous dinner .
U
شام معرکه یی خوردیم
I am left out . I am left out in the cold .
U
کلاهم پ؟ معرکه است
We havent got the slightest chance . We are left out .
U
کلاهمان پ؟ معرکه است
he is a prodigy of learning
U
درعلم معرکه است
triplebogey
U
حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
halved
U
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halve
U
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
by pass
U
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
bypasses
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
eject
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
spewed
U
با فشار خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
disarms
U
از ضامن خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
spew
U
با فشار خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
tables
U
از دستور خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
shunting station
U
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
sublease
U
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion
U
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic
U
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
derivatives
U
فرعی
half deck
U
پل فرعی
min
U
فرعی
succursal
U
فرعی
derivative
U
فرعی
lateral
U
فرعی
petty
U
فرعی
adjunct
U
فرعی
subsidiary
U
فرعی
inferior
U
فرعی
ancillary
U
فرعی
accessory
U
فرعی
accessorial
U
فرعی
second class
U
فرعی
secondary
U
فرعی
by
U
فرعی
tributaries
U
فرعی
adjuncts
U
فرعی
incidents
U
فرعی
Recent search history
Forum search
1
Potential
2
off-season
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
2
purchase off the registry
2
purchase off the registry
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com